عاجز یعنی ناتوانی در برابر انجام ندادن کاری که بر خلاف میل باطنی من است و من را در تضاد با میل درونیم قرار می دهد.
یعنی خواستن و نتوانستن، می خواهی ترک کنی ، تصمیمات مهمی بگیری و اجرا کنی ، زندگی رو اداره کنی ولی نمی توانی ..
از دست دادن قابلیت های زندگی به علت نداشتن تعادل روحی ، روانی ، عاطفی و جسمی به دلیل بیماری اعتیاد و اجبار به مصرف مواد
یعنی کسی که از روی اجبار زندگی می کند در برابر کنترل ، جایگزین کردن مواد مخدر عاجز است و قابلیت مصرف ندارد
کسی که یا مواد مخدر برایش تصمیم می گیرد یا وسوسه ویا پدر و مادر و …
کسی که حق انتخاب ندارد و همیشه اعتیادش برای زندگیش تصمیم می گیرد. کی بخواب ، کجا برو ، با کی دوست باش ، چی بخور چی بپوش و …
پس این مفهوم می گوید ناتوانی و با اقرار به این ناتوانی و این شناخت سعی در توانمند شدن می کنیم ،
پس سوال می خواهد به این درک برسیم
عاجز یعنی: دست کشیدن از منیت و غرور و پذیرفتن عدم تعادل
روحی ، روانی ، عاطفی در تمام امور زندگی
عاجز یعنی:درک و پذیرش از دست دادن قابلیت مصرف مواد و مصرف نواقص و کنترل کردن
عاجز یعنی:تسلیم شدن و دست کشیدن از جنگهای درونی و بیرونی پس یعنی سلولی تغییر کردن
عاجز یعنی:فروتنی، یعنی من معتادم و اقرار به اعتیادم سبب شناخت و لازمه پذیرش این واقعیت میگردد تا بتوانم تغییر کنم
من نمی توانم ، ناتوانم ، شناخت بیماری که تا ابد با من است من در برابرش عاجزم ، تسلیم شده و درخواست فروتنانه میکنم بمن کمک کنید ،
گرفتن راهنما ، یعنی عاجزی
جلسه بیای و مشارکت کنی و خدمت بگیری یعنی عاجزی
کارکرد و زندگی در قدم ها