قدم اول سوال7 /چرا نمی توانیم از تجربه درداور ترک های قبلی برای خودداری از شروع مصرف مجدد استفاده کنیم ؟

1) نتوانستن یعنی نداشتن ابزار لازم ،
خواستن و نتوانستن = عاجز بودن
اگر من بخواهم و نتوانم یعنی عاجزم

وجود نیروی مخرب وسوسه و اجبار و عدم اگاهی از قدرت و جنبه های آن و عدم اگاهی و شناخت نسبت به اینکه مشکل من مصرف مواد مخدر نیست بلکه بیماری اعتیاد است.

نسبت به پیشروندگی ، مزمن بودن و لاعلاج بودن بیماری اعتیاد آگاهی و شناخت نداشتم ، فکر میکردم با قطع مصرف همه چیز تمام شده است.

همیشه ” یک فکر احمقانه … ” باعث می شد. یعنی بها دادن به فکر بکر خودم خود محوری و احساس توانایی ،فکر میکردم میتوانم اینسری کنترل کنم و تفننی استفاده کنم.

نمی دانستم قابلیت مصرف را از دست داده ام و جسمم به مواد مخدر آلرژی دارد.

2) چون من بسیاری از اوقات

نمی خواستم ترک کنم ، تمایل نداشتم و به همین دلیل به راحتی باز هم مصرف می کردم.

تصورات باطل باعث شد فکر کنم بدون مواد نمی توان زیست.دوای تمام دردها ، مشکلات و خلأ هایم را مصرف مواد مخدر و یا بیماری اعتیاد می دانستم

3) ریشه بیماری من فراموشی است
من سریعا دردها و مشکلات و بحران هایی که بخاطر نواقص و مصرف به بار اوردم را فراموش می کنم.

4) لذت جویی و پر کردن خلأ روحانی به وسیله مصرف مواد مخدر ، نوشیدن الکل و یا نواقص شخصیتی مثل شهوت ، شهرت طلبی و پرخوری و …

5) وجود ترس و نا اگاهی از اینده ، انهمه رنجش گذشته و در لحظه نبودن

6) نداشتن هدف و انگیزه در زندگی

7) نداشتن سلامت عقل بواسطه انتخاب دوستان ناسالم

  • عدم رعایت اصول بهداشتی
  • وجود توجیه بهانه ها و خودفریبی و انکار ،
  • انحراف فکری معتادگونه و تک بعدی فکر کردن

مهم مهم مهم  مهم مهم مهم

  • من در واقع برای عدم تکرار کارهای احمقانه ، بحران ها و عجز ها و خسارت زدن ها هم نتواستم از وجود درد و رنجی که بخاطر بها دادن به وسوسه ها و استفاده از نواقصم بوجود می امد استفاده کنم .
  • خساراتی که زدم ، چیزهایی که از دست دادم و …
  • من نمی توانم عاقبت اندیش باشم
  • وقتی بیماری فعال میشود حق انتخاب ، اختیار و اراده در دست بیماری است

در ادامه ….

من نمی دانستم ، ناتوان بودم و پر از ترس ، خلأ و کمبود
این ها باعث شد هیچگاه تصمیم درستی نگیرم و بدون هدف زندگی کنم.
هیچ حائلی بین لغزش و بهبودی نداشتم
همیشه طبق اراده شخصی و فکر بیمارم از روی ((ترس)) . ((خودمحوری)) فکر میکردم و عجز من در مقابل وسوسه همیشه مجبور میشدم تا باز هم لغزش کنم
مثل لغزش روحانی یا بغزش مواد

راهکار :

  •  حضور در جلسات
  • راهنما گرفتن
  • مشارکت صادقانه
  • زندگی در قدم ها
  • تکرار عجز ها و دوربین روی خودم
  • تراز قدم دهم
  • دعا و مراقبه
  • سرویس به تازه وارد
  • خدمت و …

پس سپردن اراده و همه چیز به نیرویی برتر

3.6/5 - (27 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *