1) نتوانستن یعنی نداشتن ابزار لازم ،
خواستن و نتوانستن = عاجز بودن
اگر من بخواهم و نتوانم یعنی عاجزم
وجود نیروی مخرب وسوسه و اجبار و عدم اگاهی از قدرت و جنبه های آن و عدم اگاهی و شناخت نسبت به اینکه مشکل من مصرف مواد مخدر نیست بلکه بیماری اعتیاد است.
نسبت به پیشروندگی ، مزمن بودن و لاعلاج بودن بیماری اعتیاد آگاهی و شناخت نداشتم ، فکر میکردم با قطع مصرف همه چیز تمام شده است.
همیشه ” یک فکر احمقانه … ” باعث می شد. یعنی بها دادن به فکر بکر خودم خود محوری و احساس توانایی ،فکر میکردم میتوانم اینسری کنترل کنم و تفننی استفاده کنم.
نمی دانستم قابلیت مصرف را از دست داده ام و جسمم به مواد مخدر آلرژی دارد.
2) چون من بسیاری از اوقات
نمی خواستم ترک کنم ، تمایل نداشتم و به همین دلیل به راحتی باز هم مصرف می کردم.
تصورات باطل باعث شد فکر کنم بدون مواد نمی توان زیست.دوای تمام دردها ، مشکلات و خلأ هایم را مصرف مواد مخدر و یا بیماری اعتیاد می دانستم
3) ریشه بیماری من فراموشی است
من سریعا دردها و مشکلات و بحران هایی که بخاطر نواقص و مصرف به بار اوردم را فراموش می کنم.
4) لذت جویی و پر کردن خلأ روحانی به وسیله مصرف مواد مخدر ، نوشیدن الکل و یا نواقص شخصیتی مثل شهوت ، شهرت طلبی و پرخوری و …
5) وجود ترس و نا اگاهی از اینده ، انهمه رنجش گذشته و در لحظه نبودن
6) نداشتن هدف و انگیزه در زندگی
7) نداشتن سلامت عقل بواسطه انتخاب دوستان ناسالم
- عدم رعایت اصول بهداشتی
- وجود توجیه بهانه ها و خودفریبی و انکار ،
- انحراف فکری معتادگونه و تک بعدی فکر کردن
مهم مهم مهم مهم مهم مهم
- من در واقع برای عدم تکرار کارهای احمقانه ، بحران ها و عجز ها و خسارت زدن ها هم نتواستم از وجود درد و رنجی که بخاطر بها دادن به وسوسه ها و استفاده از نواقصم بوجود می امد استفاده کنم .
- خساراتی که زدم ، چیزهایی که از دست دادم و …
- من نمی توانم عاقبت اندیش باشم
- وقتی بیماری فعال میشود حق انتخاب ، اختیار و اراده در دست بیماری است
در ادامه ….
من نمی دانستم ، ناتوان بودم و پر از ترس ، خلأ و کمبود
این ها باعث شد هیچگاه تصمیم درستی نگیرم و بدون هدف زندگی کنم.
هیچ حائلی بین لغزش و بهبودی نداشتم
همیشه طبق اراده شخصی و فکر بیمارم از روی ((ترس)) . ((خودمحوری)) فکر میکردم و عجز من در مقابل وسوسه همیشه مجبور میشدم تا باز هم لغزش کنم
مثل لغزش روحانی یا بغزش مواد
راهکار :
- حضور در جلسات
- راهنما گرفتن
- مشارکت صادقانه
- زندگی در قدم ها
- تکرار عجز ها و دوربین روی خودم
- تراز قدم دهم
- دعا و مراقبه
- سرویس به تازه وارد
- خدمت و …
پس سپردن اراده و همه چیز به نیرویی برتر