ترس یک نیاز است . برای اینکه اسیب نبینیم ، تکرار اشتباه نکنیم و از سلامت خود مراقبت کنیم خداوند احساس ترس را بما داده
ولی عکس العمل ما دربرابر ترس هم ارادی است و هم غیر ارادی
وقتی دست یا یک شئ بطرف چشم ما می اید ، ما ناخوداگاه دستمان را جلوی صورتمان میگیریم یا چشممان را می بندیم
وقتی از چیزی اگاهی نداریم ، شناخت نداریم محصول ان ترس است و باعث عمس العمل ما می شود .
اما بطور ارادی اگر عکس العمل نشان دهیم حاصل فکر و تصمیم ما بوده و قبلش هم احساس نیاز کرده باشیم.
ولی ما بعنوان معتاد هرگز از مصرف و عواقبش احساس خطر نکردیم
- چرا می ترسیم ؟ ریشه های ترس کدامند ؟
- عدم آگاهی و شناخت از موضوع و یا از خودمان
- وقتی هیچ کنترلی روی اوضاع نداریم (مثل مرگ ، مثل طوفان یا چیزی که دخل و تصرفی درش نداشته باشیم)
- تجربه دردناک گذشته (وجود یک تجربه منفی و دردناک)
ریشه بیماری اعتیاد،ترس های خودمحورانه است ….
ما می ترسیدیم ولی خود فکر می کردیم شجاع هستیم .
انواع ترس ها که با ان اشنا می شویم در قدم 4 :
- واقعی
- غیر واقعی
ترس های واقعی :
ترس هایی هستند توهمی ، ریشه ان در ذهن بیمار ماست در انحراف فکری ما
وقتی از خدا ، غذا خوردن ، از اجتماع و … بترسیم
مثل ترس از اینکه بریم سر کار
به طور کلی ترس های غیرواقعی ، بازدارنده هستند و مانع حرکت ما می شوند و نمی گذارند خواست خدا را انجام دهیم و انسانی تلاشگر و مثبت شویم .
واقعی:
ترس واقعی ، ریشه در ذات ما دارد یعنی بطور ناخوداگاه عکس العمل نشان
می دهیم بطور غریضی
و هم بطور ارادی که حاصل تفکر و باور ماست .
مثل ترس از لغزش ، ترس از مرگ ، از دیر رسیدن ، ترس از خدا و ..
این ها باعث رشد می شوند ، وقتی احساس نیاز ، احساس خطر کنیم مسلما می توانیم عمس العمل منطقی داشته باشیم و در نتیجه راندمان بهتری خواهد داشت ،
موفق تر هستیم .
در این چهار قدم ما می دانیم وقتی ترس داریم یعنی با ان موضوع اشنایی و شناخت کامل نداریم یا نسبت بخودمان و توانایی هایمان شناخت نداریم .
یعنی ایمان ما ضعیف است ،
ایمان ضعیف نتیجه باورهای غلط است.
پس ما ابتدا باورمان به نیرویی برتر را رشد می دهیم تا بواسطه اعتماد حاصل به برترین نیرو خداوند ایمان اوریم و همراه او با خودمان اشنا می شویم
با او اشنا می شویم و ترس ما بواسطه اعتماد بنفس ، حضور خدا و نیروی برتر گمرنگ تر میشود.
قدم چهارم می خواهد ما بین ترس واقعی و توهمی ، شناخت پیدا کنیم تا از حالت سکون بیرون بیاییم .
ما عمری در سایه ترس ، زنحیر شدیم و ریشه در قعر ناامیدی کردیم ،اکنون اعتماد و باور به نیروی برتر که بما شهامت می دهد با ترس های خود روبرو شویم.
حضور خداوند ، به ما امید می دهد و شهامت
نقش شهامت
یعنی در حضور ترس بازهم جرات داشته باشیم و پیش برویم .مثلا در حضور یک شیر ، اگر دست خالی باشیم می ترسیم ، ولی اگر تیربار یا نارنجک یا شات گان داشته باشیم ، شهامت ما بیشتر می شود .
اگر در سن کودکی یا شاید امروز هم در تاریکی مطلق باشیم میترسیم ولی اگر کسی همراه ما باشد (پدر یا مادر و …) شهامت ما بیشتر می شود.
معمولاً ترس هم یک احساس است به خاطر انحراف فکری همیشه ما فکر میکنیم منفی است یا هم یک حالت است اما به خاطر نوع بیماری ما و چون فکر میکنم که ترس منفی است بیماری ما با آن آمیخته می شود و در ذهن و افکار ما آن را به وجود می آورد و به شکل رفتار و گفتار آن را در می آورد
سلام اصغر عزیز!
کاملاً درست میگی که ترس یک احساس طبیعی و انسانی است، اما به خاطر انحراف فکری که ممکنه به وجود بیاد، گاهی اوقات ما اون رو خیلی منفی میبینیم. در واقع، این ترسها میتونن از نوع بیماری ما ناشی بشن و ما رو به سمت افکار و رفتارهای منفی سوق بدن.
در یکی از سوالات قدم چهارم NA که مطرح میشه اینه که “ترسهای من چطور روی رفتار و افکارم تأثیر گذاشتن؟” این قدم به ما کمک میکنه تا به عمق ترسهامون نگاه کنیم و بفهمیم که چه چیزهایی باعث ایجاد این احساسات در ما میشن. وقتی این ترسها رو به چالش میکشیم و مینویسیم، میتونیم ببینیم که آیا این ترسها واقعی هستن یا فقط ساختههای ذهن ما.
شاید با شناسایی و نوشتن در مورد این ترسها، بتونیم بفهمیم که بسیاری از آنها بیاساس هستن و فقط بر اثر افکار منفی ما شکل میگیرن. به این ترتیب، میتونیم رفتار و گفتار خودمون رو تغییر بدیم و بهبود پیدا کنیم.
ممنون که این موضوع مهم رو مطرح کردی و با ما در سایت دوازده قدم همراه هستی! همیشه خوبه که تجربیات و احساساتمون رو به اشتراک بذاریم و از همدیگه یاد بگیریم.