- معنای عاجز ‘ مستقیما به شخصیت بیماری اعتیاد باز می گردد.
- بیماری که از جنبه جسمی ، روحی و روانی مرا کنترل می کند.
- پیشرونده ، کشنده و مزمن است و تا آخر عمر با من است .
عاجز بودم
- که عمر تلاش برای کنترل کردن ، جایگزینی مواد مخدر با هم
- بحران های روحی ، اقتصادی ، عجز ها و کارهای بی عقلانه که در زندگی کردم و مرا به اشفتگی رسانید
- انهمه خلأ روحانی که در زندگی داشتم و با هیچ چیزی پر نمیشد و میگفت تو بی ارزشی
- خودخواهی ، ترس و روش گذشته نشان داد که :
- بدون مواد مخدر و چه با ان باز هم بی تعادلی ، ترس ، فکر احمقانه و نواقص من نشان داد که عاجز بودم .
چون میخواستم پاک بمانم و در ارامش و ارتباط با دیگران ولی مقاصد صادقانه من بهیچ جایی نمیرسید پس در برابر مواد مخدر و بیماری اعتیادم و شیوه زندگی گذشتم عاجز بودم
عاجز هستم
پس چون بیماری تا اخر عمر با من است پس تا اخر عمر نیاز به مراقبت دارم ، تا اخر عمر در برابر وسوسه و اجبار عاجزم
- با یکبار مصرف مشکل دارم قابلیت مصرف را از دست دادم
- پرهیز از مصرف در بار اول بیماریم رو متوقف میکنه با مصرف دوباره به اجبار میرسم
- باید فقط برای امروز زندگی کنم
- چون باعث میشود در انکار مشکل امروزم بروم و بدنبال سرپوش گذاشتن روی احساسات خودم مصرف کنم
و امکان قطع مصرف،جایگزینی و … را دیگر ندارم پس عاجزم
عاجز خواهم بود
چون بیماری من تا ابد با من است ، در نقطه ای متوقف شده و دیگر توان مصرف را ندارم .
عجز من درباره بیماری اعتیاد است چرا که وسوسه و اجبار برای استفاده از نواقص بازهم زندگی ام را به اشفتگی میکشاند.
پس همیشه عاجز هستم بودم و خواهم بود و باید عملکرد نشان دهم و تسلیم اصول برنامه باشم.
- به جلسات امدن
- هیچ چیز را در ذهن خودم نگه نمی دارم و با افکار منفی زندگی نمیکنم
- با مشارکت کردن و زندگی در قدم ها
- پذیرش واقعی یعنی اقراری که بعملکرد تبدیل شده زندگی کنم.
تسلیم = سلولی تغییر کردن