قسمت دیوانگی من به من چنین دستوری می دهد..
1- هر گاه بخواهم با چیزی خارج از خودم به تعادل برسم لغزش خواهم کرد…
2- هر گاه به پوچی برسم دنبال چیزی خارجی می گردم که مرا کامل کند و فکر می کنم که اگر نباشد به مشکل بر خواهم خورد..
3- هر گاه عصبانی می شوم به دنبال لذت جویی می روم و می خواهم خود را از طریق آن کامل کنم مثل پرخوری…
4- هر گاه تایید طلبی به سراغم می اید می خواهم با چیزی خارج از خود کامل شوم، مثل خدمت زیاد و عشق و محبت زیاد به کسی و تمام مسائل فناپذیری که مرا به سمتی می برد که می خواهم بیرون از خودم کامل شوم…
5- خود محوری بستن دریچه ی افکار ندیدن حقیقت…
جواب ۲
زمانیکه خودم و واقعیت بیماریم را نمی پذیرم بازهم مثل گذشته تمایل و در برخی موارد اقدام و عمل در مورد چیزهای بیرونی دارم..
و می خواهم بر روی بیماریم سر پوش بگذارم و خلاهای درونی ام را با چیزی بیرونی پر کنم، مثل سکس، مواد مخدر، الکل، چشم چرانی و….