چون تمامی بحران ها و عجزهایم و انچه بزور مرا به ته خط رساندند و بزور مرا تسلیم کردند در گذشته رخ داد
چون هرگز از تجارب درداور گذشته نتوانستم برای پرهیز از مصرف استفاده کنم.
عاجز بودیم یعنی با وجود کلی تمایل و تلاش های صادقانه اما باز هم نمی توانستیم ترک کنیم و از لغزش جلوگیری کنیم :
- عدم اگاهی از بیماری
- تنهایی و نا امیدی و جنگ بی ثمر
در گذشته عاجز بودیم ؛ چون راه و روشی که دنبال میکردیم و خط مشی زندگی ما غلط و از روی اجبار و خودمحوری بود و شکست میخوردیم ، هرگز تلاش ها و نیات زیبا و صادقانه ما راه به جایی نبرد چون من تنها پر از ترس و متکی بفکر خراب خودم و خودمحوری همیشه شکست می خوردم
پس امروز باید با شناخت عوامل ناتوانی و بیماری ام ، از تجارب درداور گذشته برای قطع و پرهیز از مصرف و هر رفتار ناسالمی استفاده کنم . ما همیشه بعنوان معتاد تجربه را تجربه می کردیم ،
امروز راه جدیدی که قدم ها معرفی میکنند را ادامه می دهم . دربرابر گذشته و هر رفتار ناسالم در گذشته عاجزم.