یکی از علائم وعوارض بیماری من خارج شدن از جایگاه واقعی خود می باشد . همیشه می خواستم جای دیگران باشم و باشرایط موجود همیشه می جنگیدم ، که عدم خویشتن پذیری وعدم پذیرش دیگران باعث شد من نتوانم خودم و اطرافیانم را بپذیرم .
غرور کاذب من ، تصورات باطل و خود خواهیهای من باعث شد که من خودم را در جایگاهی که خداوند برایم درنظرگرفته بود نپذیرم .در اثرکارکرد قدمها تا حدودی به فروتنی دست پیدا کردم و متوجه شدم بیماریم یک واقعیت است و عوارض آن باعث بروزاشکالاتی در زندگیم شده ودرواقع من خودم بودم که دراثر نداشتن سلامت عقل مکررا تصمیمات اشتباه می گرفتم وبا اراده شخصی مخرب خودم زندگیم را آشفته می کردم وازاصل خود واقعیم دور می شدم .پذیرش اشتباهات ونقش خودم کمکم کرد فروتنی من بیشترشود.
کارکرد قدمهاتسلیم مرابیشترکرد وباعث شد که بیشترسرجای خودم قرارگیرم .امروزفروتنی کمکم کرد تا شناخت بیشتری ازخودم داشته باشم .
قرارگرفتن دریک وضعیت روحانی ودرخواست کمک ازخداوند برای برطرف کردن نواقص وکمبودهای اخلاقی نشان دهنده تاثیرات فروتنی دربهبودی می باشد .
فروتنی باعث شد تا جایگاه خداوند رادرزندگیم احساس کنم وازنیروی برترم وحمایت وپشتیبانی او بهره مند شوم .
همسر ، فرزندان ودوستان بهبودی ارائه دهنده عشق هستند وکمک می کنند تاتحمل ، صبر وعشق درمن متبلور شود وهمگی مورد اعتماد من هستند وکسانی هستند که ازطریق درست توجه می کنند وبااحساسات درستشان بامن برخورد می کنند واینها نشانه هایی از فروتنی می باشند .
نگاه کردن به نقش خودم ورفتار سالم خود ، ارتباط باراهنما و مشورت کردن در کارها تاثیرات فروتنی درزندگی من است وتسلیم حاصل فروتنی می باشد .