قسمت اول سوال ؛
در قدم اول ما فقط می خواستیم پاک بمانیم و مواد نزنیم و با هزاران امید و نیات صادقانه از اینکه بدون کمک پاک بمانم عاجز بودم ولی خداوند نه تنها به من کمک کرد پاک بمانم بلکه معجزه بهبودی را بمن اعطا کرد. خداوند به من کمک کرد تا تغییر کنم و ماهیت زندگی ام مانند گذشته خودمحورانه نیست .
پس بله می تواند .
قسمت دوم،
امروز طبق رشد من و باور جدیدی که دیگر لازم نیست تا اخر عمر مواد مصرف کنی و می توان قطع مصرف کرد ، با کمک نیروی برتر و مشورت کمتر اشتباه کردم و امروز خدا بدون دریافت هیچ پولی ، حق عضویتی ، مجازاتی مرا یاری کرده و با قطع مصرف خیلی از نواقص من مثل دروغگویی ، مواد زدن ، نیکوتین و …. را از من گرفته و متعادل تر شده ام پس هم فکر می کنم می تواند و هم باور دارم و هم به او ایمان دارم چون اقرار می کنم :
عاجز هستم و خدا توانا
نادان هستم و خدا دانا
بی تعادل هستم و او مدیر و مدبر
قسمت سوم ،
قدم ها می خواهند از خودم اگاه شوم تا خودم را دوباره بدست اورم . بیماری اعتیاد انسانیت من ، امید و توانایی و سلامت روح و جسم و روان مرا گرفت و بهبودی دوباره بکمک نیروی برتر بمن باز می گرداند.سهم من تمایل به رشد و تغییر است .
هرچه احساس نیاز من به رشد بیشتر باشد بیشتر طلب نیاز می کنم(دعا و درخواست کمک) از بی نیاز (خداوند)
1) آگاهی از نواقص و ضعف هایم توسط ترازنامه نویسی ، مشارکت با راهنما و انداختن دوربین روی زندگی خودم می توانم ابتدا از نقص و ضعفم اگاه شوم .چیزی را مه نبینم ، نخواهم پذیرفت.
2) مطالعه نشریات و مشارکت و تجربه گرفتن از دیگر اعضا نسبت به تاثیر منفی یک نقص در زندگی من از نظر جسمی ، روحی و روانی (مثل مرور کارهای بی عقلانه ، افکار بحران زا ، شکست ها و چک و لقد هایی که از رفتار و گفتار و افکار خودم خوردم و …)
و باز هم مطالعه کردن ، کتاب خواندن ، تحقیق کردن ، تجربه گرفتن و یک کلام جستجوگری در اگاهی از اینکه رهایی از نواقص چه تاثیر مثبتی بر ما می گذارد می تواند در شعله ور شدن اتش تمایل به تغییر موثر باشد . مثلا اینکه اگر نیکوتین ، خیانت به همسر ، ناصادقی و دزدی و … را انجام ندهم زندگی من چگونه بهتر می شود .
3) نوشتن ترازنامه روزانه که اموختیم تا اینجا و اقرار به خود و خدا و راهنما و اقرار به چگونگی دقیق خطاهایمان کمک می کند ، من باعث نواقصم هستم
فروتنی و پذیرش
4) شناخت اثرات منفی نواقص کمک میکند به عجز ان برسیم ، چون تا بعجز چیزی نرسیم ان را بخدا نمی سپاریم
و اینکه فقط خداوند می تواند در رهایی از نواقص یاری مان کند .
مشارکت روزانه ، جلسه پر کردن ، خدمت کردن ، قدم ها را اجرا کردن و تلاشگر شدن و اینکه نواقص خوددرا بخدا بسپاریم و خودمان بطور روزانه تلاش کنیم.
( نقص حاصل بی تعادلی در استفاده از غرایض ، احساسات و توانایی ها و صفات انسانی است که زندگی مان را غیرقابل اداره می کنند و بذر تمام رفتارهای غلط ، خسارات و اشفتگی ما هستند.)