جواب
در گذشته به خاطر ترس همیشه از او فاصله میگرفتم ولی امروز چون رابطه من بر اساس عشق و محبت و گذشت بنا شده به او نزدیک شده ام و از او نمی ترسم و حس خوبی به خداوند دارم..
احساس غرور ، بی نیازی ، امنیت ، دوست داشته شدن ، توانایی، امنیت و آرامش…
امروز هروقت به خداوند نزدیکم احساس خوبی دارم و هروقت به خاطر مشکلات و یا تنبلی و نداشتن وجدان بیدار و تمایل و توجه از او دور می شوم احساس بدی را تجربه میکنم..
جواب ۲
قبلا فکر میکردم که برای اینکه با نیروی برتر ارتباط آگاهانه برقرار کنم نیاز هست که او را بشناسم و یقین کنم که او وجود دارد،اما هیچ وقت نتوانستم…
یکی از دلایل عدم یقین من این بود: مواقعی وجود داشت که اتفاقاتی خارج از کنترل و یا خواسته و نیاز من بود و نیاز به نیرویی فراتر از خود جهت تغییر وضعیت داشتم !!
مواقعی که این موازنه به نفع من بود ،نیروی برتر را قبول داشتم و احساس خوبی هم داشتم و برعکس (رابطه ی شرطی )، گاهی اوقات هم اگر به نفع من نبود با خویشتن داری سعی در تحلیل مسئله داشتم (این مورد خیلی کم اتفاق می افتاد)…
بعد ها متوجه شدم چنین کاری برای من عملا غیر ممکن است ، پس به دنبال روش دیگری برای نوعی ارتباط مشابه گشتم و متوجه شدم که میزان رضایت درونی من با وجدان شخصی ام در ارتباط مستقیم است…
اما این ارتباط کافی نبود.و الان به این باور رسیده ام که هر چقدر از لحاظ روحی و روانی و جسمی خودکفا باشم نیاز به نیروی برتر در من کاهش میابد ، اما این به این معنی نیست که کارایی خود را از دست داده ، بلکه به این معنی است که نیروی برتر حکم یک کامل کننده را بازی میکند ..
در این حالت احساس بوجود آمده به نیروی برتر یک احساس وابستگی شدید (عشق واقعی) است..!!