هنگامیکه دقیق بررسی می کنیم ما در هیچ قسمتی از زندگی مان کنترل نداشته ایم .
مصرف مواد مخدر
تمام تلاش های صادقانه من هم نتوانست کاری کند که روزی فقط 2 بار مصرف کنم ، جنبه اجبار بمصرف و همیشه یک فکر احمقانه و اراده شخصی باعث میشد بازهم بصورت افراطی مصرف کنم
- درواقع من بی تعادلم و در هیچ جنبه ای از زندگیم نمی توانم تا ابد کنترلی مصرف کنم و یا جایگزین کنم
- به مواد مخدر آلرژی دارم و بازهم لذت جویی ، بی تعادلی و وسوسه و اجبار باعث میشود زندگی من غیرقابل اداره شود.
نواقص شخصیتی
- ما معمولا بخاطر خودمحوری همیشه از فکر خود استفاده می کنیم ، چه برای حل مشکلات چه برای انجام هر کاری در واقع فکر بیمار من ” وسوسه ، انحراف فکری ” همیشه فاکتور منفی میدهد و بازهم همراه بی تعادلی ، یک نقص به وجود می آید.
« استفاده افراطی یا تفریط گونه از غرایض و امیال = نقص
مثل شهوت ، خشم ، بخشش و ..
هرکدام بصورت بی تعادلی یک نقص است،
وقتی از شهوت و خشم استفاده میکنیم ، در برابر ان هم عاجزیم ، من با یکبار مصرف نواقص هم مشکل دارم و نمی توانم کنترلی سکس کنم یا پرخاش کنم ، همیشه وسوسه و اجبار از من قوی تر هستند و من مجبور باطاعت از ان هستم
- وجود اراده مخرب خودم ، من لذت جو و بی تعادلم ، از هر چیزی بهترین و می خوام و فقط مال خودم
سوال میگه دنبال جایی که کنترل کردی نباش ، از انکار بیا بیرون
اقرار کن بیماری تو
- بی تعادلی
- خودمحوری
- ترس
می باشد و بعلاوه « وسوسه » « اجبار »
پس نیرویی قوی تر از من هستند ، چون لیست کارهای بی عاقلانه ، عجزهایم ، تمام ترک های ناموفقم نشان میدهد ما هیچ گونه کنترلی روی افکار ، احساسات و نواقص خود نداریم
- از نظر فکری: نمیتوان جلوی وسوسه را گرفت ، نمی توان گفت من فقط روزی دو بار به رنجش هایم فکر میکنم و بعد حالم خوب میشه یا کاری بی عقلانه نمی کنم
- از نظر احساسی: نمی توان گفت من احساس شهوت و ترس و خشم را می توانم کنترل کنم روزی سه بار فقط کلا ما باید از نیرویی برتر از خودمان کمک بگیریم چون توان کنترل کردن ، نداریم . ما باید سعی کنیم کمتر از فکر خودمان استفاده کنیم و با مشورت با نیرویی برتر زندگی کنیم.