یکی از ریشه های بیماری من «خود محوری» است.
خود محور ، حدیث آدم دیوانه ای است که فکر می کند عاقلترین ادم دنیاست خود را خدا پنداشته و می گوید همه چیز مال من، همه به فرمان من و همه چیز را برای خود می خواهد.
در هیچ قسمت زندگی کنترل نداشتیم
خودمحوری « بعد روحانی » بیماری ماست و تنهایی و انزوا را به دنبال می آورد.
حال باید بگوییم هم می توانیم خودمحوری خود را تشخیص دهیم وهم نمی توانیم .
هر زمان منافع دیگران را فدای منافع شخصی میکنم و هر تصمیم من در زندگی برای منافع شخصی باشد.
- به خاطر اسودگی خودم پیشنهاداتی میدم تو جلسات اداری و پافشاری میکنم بدون در نظر گرفتن نظر بقیه
- مصرف مواد ، نیکوتین و … در معرض دید دیگران ، ریختن زباله در خیابان
دخالت در زندگی دیگران
قضاوت کردن دیگران
احساس توانایی و دانایی کردن
بدون « مشورت » و گرفتن تجربه اقدام بکاری کردن
- بدون مشورت کاری را شروع کردن
- درخواست کمک نکردن و بتنهایی اقدام کردن
- انکار کردن نادانی و عجز خود
- نظریات و توصیه های علمی بدیگران کردن درحالیکه من دکتر و متخصص نیستم
برای ارضای غرایض شخصی زمانیکه به « هوی نفس » و « فکر بکر » خودم تکیه کنم
- روابط جنسی با مردم برای ارضای خود
- مصرف مواد و ضایع کردن حقوق خانواده و جامعه
- سیگار کشیدن در خانه و اجتماع بدون رعایت حال دیگران
عدم بخشش و ملاحظه کردن
- به طور مثال موقع تفریح ، خرید کردن ، بیرون رفتن و … حرف ، حرف خودم است
خسارت زدن به رابطه و اعتماد بخود و دیگران
- وقتی همواره از دیگران برای پیشبرد خواست و اراده خود استفاده کنیم ، در چشم دیگران تبدیل به انسانی بی گذشت و خشک و خودخواه می شویم و تنها و منزوی
وقتی دوربین روی دیگران باشد و به ارزش هاو اصول و قوانین اهمیت ندهیم
- عبور از چراغ قرمز
- دزدی کردن ها
- عدم سکوت هنگام مشارکت دیگران
- و….
ما انسان هایی خودمحور هستیم و ضعف بخشش و فروتنی و گذشت همیشه باعث خسارت زدن به خود و دیگران شده است، امروز دوربین را روی خود میگیریم تا خودمحوری خود را ببینیم ، تشخیص دهیم و اقرار کنیم به رفتارهای خودمحورانه خود تا تمایل بیابیم با ملاحظه و بخشش ضمن اینکه نقش خود را ایفا کنیم ، با پشتکار و تمرین روزانه ، انسانی خدامحور باشیم که خدمت بدیگران و احترام به ارزش ها و اصول انسانی سرمشق زندگی اش باشد.
همیشه بپرسیم ار خود ، اگر خداوند اینجا بود دوست داشت جطور رفتار کنیم.