قدم دوم / سوال 43 چه کارهایی نیاز است انجام دهم تا از این ترس ها رها شوم ؟

جواب
بدون تردید برای رهایی از این ترسها اولین کاری که ما باید انجام دهیم دست کشیدن از از بدبینی ها و سوء ظن هایست که مثل خوره به زندگی ما رسوخ کرده و سایه منحوس آن همه قسمتهای زندگی ما را توام با درد و آشفتگی کرده…

بدبینی و نگرشهای منفی از مهمترین ابزارهای بیماری می باشد که سرانجام خود را در بی اعتمادی متظاهر میکند ، ما اکنون پس از گفتگوها و بیان تجربیات و بررسی های لازم به این نتیجه رسیده ایم که اگر در گذشته ما از اعتماد خود ضربه خورده ایم بیشتر در اثر فعال بودن بیماری اعتیادمان و همچنین نداشتن سلامت عقل بوده..

بنابراین امروز که در جهت سلامت عقل و در فضاهای بهبودی قرار گرفته ایم و در رابطه با اعتماد کردن چارچوبها و اصول آنرا رعایت میکنیم ، دیگر لزومی ندارد
که به ترسهای خود اهمیت بدهیم..

ما با هوشیاری کامل امروز تمام سعی خود را میکنیم تا نقطه خوش بینی و حسن ظن خود را بالا ببریم و به این طریق ترس های خود را کاهش بدهیم…

اما یکی از کارآمدترین روشهای دیگر که ترسهای ما را در این رابطه فرو میریزد و ترسهای ما را بی اثر میسازد ، احساس همبستگی و همراهی و همدلی با گروه میباشد و ما میتوانیم با اعتماد کردن به نیروی برتر دردهای خود را کاهش دهیم و به کمک نیروی برتر از شرایط درد آور عبور کنیم …

در واقع تنهایی مهمترین بستر برای کشت بی اعتمادی و ترسهای ما می باشد ، و ما برای غلبه به این ترسها ، ابتدا تمرین اصل روحانی اعتماد را با نشریات و سپس با گروه شروع میکنیم و رفته رفته به این درک میرسیم که اعتماد کردن چقدر نقش اساسی در بهبودی ما دارد و لذا در نقطه ایی متوجه میشویم که
نیاز به یک نفر داریم که به او اعتماد کنیم…

احساس نیاز به کسی که به او اعتماد کنیم چنان در ما شعله ور میشود که برای غلبه بر ترسهای خود حتی گزینه ریسک را هم میپذیریم ..

بدیهیست منظور ما از ریسک این نیست که بدون رعایت اصول و یا تحقیقات و مشورت های لازم این ریسک را انجام بدهیم ، بلکه منظور این است که بخاطر سایه ترس از بی اعتمادی که زندگی ما را در بر گرفته و برای مقابله با این ترسهای که عامل بازدارنده و جدی ای در مسیر بهبودی ماست..

لاجرم ما برای شکستن این تابوت و باور مخرب در نقطه ایی حتی اگر شده ریسک کردن را هم میپذیریم..

علاوه بر مسائل فوق ، ما وقتی سن بهبودیمان بالا میرود نوع نگرشهایمان هم رشد وتغییر میکند و در اثر یکسری تجربه ها و ارتقاء دانش بهیودی ترسهایمان خود بخود کاهش می یابد..

دیگر مثل گذشته به کسی که میخواهیم اعتماد کنیم با وسواس های بی مورد و معتاد گونه نگاه نمیکنیم و به این درک و روشن بینی میرسیم که در دنیا هیچ انسانی کامل نیست..

و لذا دست از توقعات و افکار بی مورد برمیداریم ، دیگر در خیال و اوهام و یا اندیشه های خود بدنبال قدیسی که به او اعتماد کنیم نمیگردیم و به این وسیله وقت و انرژی خود را در سراب ها و کویرهای بی آب علف تلف نمیکنیم..

ما در نهایت با خوش بینی و روشن بینی خیلی راحت به کسی اعتماد میکنیم ، کسیکه مثل ما بیمار است و در نهایت فروتنی خودش این را اقرار میکند ، اما در حال بهبودی میباشد ، منتهی از نظر بهبودی از ما برتر است ، و سوابق بهبودی او فقط برای ما ملاک میباشد ، همین و بس…

5/5 - (4 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *