(( پاسخ )) : ( این سوال شخصی است)
اعتقادات ما درگذشته تحت تاثیر حرف های خانواده و اجتماع ” اکتسابی ” بود.
به واسطه ” تصورات باطل ” و ” رنجش ” بود از مذهب
همواره مشکلات خود را گردن مذهب می انداختیم و بواسطه بیماری اعتیاد در کودکی و سپس مواد مخدر ؛ با « رفتارهای خودمحورانه » زندگی می کردیم.
مذهب را فقط بخاطر منافع شخصی می خواستیم و جاییکه بضرر ما بود ضد مذهب می شدیم. و تمام ارزش ها را می شکستیم و سپس از در انکار توجیه می کردیم
باورهای نادرست ، منافع شخصی ، هوی نفس و نفس بیمار خودم ( من هم که یعنی بیماری )تنها مذهب واقعی بود که ازش پیروی می کردم.
اما به واسطه متوقف شدن بیماری و پاک شدن از مواد مخدر ، ما با معنی جدیدی از خدا اشنا شدیم که مهربان و دلسوز است و سعی می کنیم تا باورهای جدید و صحیح را جایگزین باورهای نادرست گذشته کنیم چرا که دیگر مذهب و … مشکل من نیست بیماری اعتیاد مشکل منه.