من برای حفظ اعتیادم کارهای خلاف شرع و قانون و حتی ارزش هایم انجام میدادم مثلا اینکه دروغ میگفتم دزدی میکردم …
اینها ارزش ها و اعتقاداتم بودندکه فقط به خاطر حفظ اعتیادم و از روی اجبار و عادت انجام میدادم وهر بارتوجیح و بهانه دست به کار میشد و بیشتر از قبل بیماری ام را انکار و انکار و انکار میکردم…!!
بعنوان مثال از ارزشهای من این بودکه با افرادبزرگ وموفق نشست و برخاست کنم ولی برای حفظ اعتیادم مجبورشدم باافراد لاابالی دوست شوم و همچنین ازاعتقادات من این بودکه دزدی بداست یا اینکه من به خدا و دین و مذهب اعتقاد داشتم ولی بخاطرحفظ اعتیادم هم دزدی کردم وهم هرکاری که بادین ومذهب وخدا منافات داشت انجام میدادم..